حضرت ام البنین (سلام الله علیها) بانوی فضل و معرفت

 

حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) پس از شهادت حضرت فاطمه زهرا (علیها السّلام) با حضرت ام البنین(سلام الله علیها) ازدواج نمودند و مادری نوگلهای حضرت زهرای اطهر (علیها السّلام) را به این بانو جلیل القدر سپردند. ایشان نیز فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) را همواره بر فرزندان خود ترجیح می دادند و احترام زیادی برای خاندان عصمت (علیهم السّلام) قائل بودند.

 

ازدواج حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) با حضرت ام البنین (سلام الله علیها)

درباره ازدواج حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) با این حضرت ام البنین (علیه السّلام) مشهور است که حضرت علی (علیه السّلام) به عقیل می فرماید: «أنظر إلی امرأه قد ولدتها الفحول، لأتزوجها فتلد لی غلاما فارسا. فقال له: تزوج أم البنین الکلابیه، فإنه لیس فی العرب أشجع من آبائها و نلاحظ هنا أن علیا (علیه السلام) لم یکن بحاجه إلی علم عقیل (رحمه اللّه) و لا إلی علم غیره بأنساب و أحوال العرب إلا أن یکون المقصود هو تعریف الناس بمقام تلک الصفوه التی سیکون لها النصیب الأوفر فی نصره الإمام الحسین(علیه السلام) فی کربلاء.» (1)

«بانویی را جستجو کن که از نسل شجاعان باشد تا با او ازدواج کنم و برایم پسرانی شجاع به دنیا آورد. عقیل به حضرت فرمودند: با ام البنین کلابیه ازدواج کن زیرا شجاعتر از پدران او در عرب وجود ندارد. توجه داشته باشید که در اینجا همانا حضرت علی (علیه السّلام) نه احتیاجی به علم عقیل (رحمه الله) و نه به علم انساب و احوال عرب داشت بلکه مقصود حضرت آشنایی مردم با مقام والای این بانوی بزرگوار است که بهره و توفیق زیادی در نصرت و یاری حضرت امام حسین (علیه السّلام) در کربلا خواهد داشت.»

با توجه به شجاعت بی مثال حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در غزوات و جنگهای زمان خلافتشان و دلاوری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) در روز عاشورا ضرورت وجود فرزندانی هم کفو و نظیر مردان خاندان وحی مشخص می شود.

این بانو فاطمه دختر حزام بن خالد بن ربيعه از دودمان جعفر بن كلاب رئيس طايفه هوازن و معروف به ام البنین بودند. قبیله هوازن در جنوب شهر مكه سكونت داشتند. از بین همسران حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) پس از حضرت فاطمه (علیها السّلام) دخت گرامی رسول الله (صلی الله علیه و آله)، حضرت ام البنین (سلام الله علیها) دارای مقام والایی است و مقرب درگاه الهی است و این بانو صاحب کرامات بسیاری است. ایشان پس از حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) همسری برنگزیدند.

 

شهادت فرزندان حضرت ام البنین (سلام الله علیها) در روز عاشورا

حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) چهار پسر از حضرت ام البنین (سلام الله علیها) داشت: حضرت ابوالفضل عباس (علیه السّلام)، جعفر، عبدالله و عثمان (رضوان الله علیهم) که هر چهار فرزند ایشان در کربلا به شهادت رسیدند.

به نقل تاریخ فرزندان این بانوی بزرگوار نیز که درس ادب و تعظیم و تکریم فرزندان حضرت فاطمه (علیها السّلام) را از مادر آموخته بودند، در روز عاشورا جان خود را سپر بلای فرزند و نوادگان حضرت فاطمه (علیها السّلام) نمودند. چنانچه در منتهى الآمال آمده است: «حضرت ابو الفضل العبّاس (عليه السّلام) چون ديدند كه بسيارى از یاران شهيد گرديدند به برادران خود عبد اللّه و جعفر و عثمان فرزندان امير المؤمنين (عليه السّلام) از مادر خود امّ البنين (سلام الله علیها) رو كردند و فرمودند: «تقدّموا بنفسى أنتم، فحاموا عن سيّدكم حتّى تموتوا دونه، فتقدّموا جميعا فصاروا امام الحسين (عليه السّلام) يقونهم بوجوههم و نحورهم: اى برادران من، جان من فداى شما گردد، پيش بيفتيد و برويد در جلو سيّد و آقايان خود را سپر كنيد و آقاى خود را حمايت كنيد و از جاى خود حركت نكنيد تا تمامى در مقابل او كشته گرديد. برادران حضرت ابو الفضل (عليه السّلام) اطاعت فرمايش برادر خود نمودند، تمامى رفتند در پيش روى حضرت امام حسين (عليه السّلام) ايستادند و جان خود را فدای جان آن بزرگوار نمودند و هر تير و نيزه و شمشير كه مى ‏آمد به صورت و گلوى خويش خريدند.»(2)

« عثمان بن علی در روز عاشورا جوانى بيست و يك ساله بود و در قتل او خولى بن يزيد اصبحى و مردى از ابان بن دارم شركت داشته ‏است. آن مرد دارمى سر اين جوان را از بدن جدا كرده است. عثمان از پدرش على امير المؤمنين روايت مى‏كند كه فرمود: من اين پسر خود را به نام برادرم «عثمان بن مظعون» ناميده ‏ام.

جعفر بن على در روز عاشورا جوانى نوزده ساله بود که خولى بن يزيد اصبحى او را به شهادت رسانید.

عبد اللّه بن على را هانى بن ثبت خضر به شهادت رسانید و او بيست و پنج سال داشت.

در روز عاشورا هنگامى كه حسين بن على (علیه السّلام) صفوف خود را آراست پرچم سپاه خويش را به برادرش حضرت ابوالفضل عباس (علیه السّلام) سپرد. جابر از ابو جعفر محمد بن على روايت مي كند: «زيد بن رقاده جنى و حكيم بن طفيل طائى با كمك هم عباس بن على ابو الفضل (ع) را به قتل رسانيدند.» ایشان در هنگام شهادت سی و چهار سال داشتند.»(3)

در ابصار العین درباره قاتلان حضرت ابوالفضل العباس (علیه السّلام) نوشته شده است: «حكيم بن طفيل طايى سنبسى‏ (4) ضربتى بر دست راست آن حضرت وارد آورد و آن را جدا ساخت‏. زيد بن ورقاء جهنى ضربت ديگرى بر دست چپ آن حضرت زد و آن را از بدن جدا نمود. مردى تميمى از تبار ابان بن دارم بر آن حضرت حمله كرد و با گرز ضربتى بر سر مبارك او فرود آورد و حضرت از اسب بر زمين افتاد و با صداى بلند فرياد زد: «برادرم، مرا درياب». (5)

چنان که از نقلهای تاریخی بر می آید فرزندان حضرت ام البنین (سلام الله علیها) چنان شجاعتی داشتند که دو یا چند نفر با همکاری هم توانستند این دلیر مردان دشت طف را از پای در آورند و به شهادت رسانند.

 

معرفت حضرت ام البنین (سلام الله علیها) نسبت به خاندان حضرت فاطمه (علیها السّلام)

درباره معرفت حضرت ام البنین (سلام الله علیها) و رحجان فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) بر فرزندان خود همین نقل تاریخی بس که هنگامی که بشیر به دستور امام سجاد به مدینه رفت و خبر شهادت حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) و رسیدن خاندان عصمت (علیهم السّلام) به مدینه را بدهد، حضرت ام البنین (سلام الله علیها) را دید و خبر شهادت چهار فرزند او را داد حضرت ام البنین (سلام الله علیها) فرمود: «همه فرزندانم و همه آنچه در زیر آسمان کبود است به فداي امام حسین (علیه السلام) باشند. وقتی که بشیر خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) را اعلام کرد، آنگاه امّ البنین (سلام الله علیها) در حالی که بسیار منقلب شده بود، گفت: قَدْ فَطَّعْتَ نِیاطَ قَلْبِی: با این خبر بندهاي دلم را پاره پاره کردي.»(6)

احترام و تعظیم حضرت ام البنین (سلام الله علیها) نسبت به فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) بی جواب نماند و ایشان همواره مورد احترام فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) و ائمه معصومین (علیهم السلام) بودند.

«زینب کبري (علیها السلام) پس از رسیدن به مدینه به محضرش شتافت و شهادت چهار فرزندش را تسلیت گفت. چنان که در اعیاد نیز، براي اداي احترام به محضرش مشرف می شد. رفتن نواده رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) زینب کبري (علیهاالسلام) نزد ام البنین (سلام الله علیها) و تسلیت گفتن شهادت فرزندان برومندش، نشان دهنده منزلت والاي ام البنین (سلام الله علیها)  نزد اهل بیت (علیهم السلام) است.»(7)

«عالم ربّانی، زین الدین، معروف به شهید ثانی (متوفی 965 ه.ق) می نویسد: امّ البنین (سلام الله علیها) از بانوان با معرفت و پرفضیلت بود. نسبت به خاندان نبوّت، محبّت و دلبستگی خالص و شدید داشت و خود را وقف خدمت به آنان نموده بود. خاندان نبوّت نیز براي او جایگاه والایی قائل بودند و به او احترام مخصوصی می گذاشتند. در روزهاي عید، به احترام او به محضرش می رفتند و اداي احترام می کردند و حضرت زینب (علیها السلام) پس از بازگشت از سفر کربلا به مدینه، به محضر او رفت و شهادت فرزندانش را به او تسلیت گفت.»(8)

 

سوگوارى حضرت امّ البنين (سلام الله علیها) بر شهادت فرزند خود

پس از واقعه کربلا حضرت ام البنین (علیه السّلام) به عزاداری برای فرزندان خود و شهدای کربلا می پرداختند مراثی ایشان در سوگ شهادت قمر بنی هاشم (علیه السّلام) و فرزندان شهیدش و ندبه و ماتم او هر دوست و دشمنی را متأثر می کرد.

«اين شعار از امّ البنين در مرثيه حضرت ابو الفضل عليه السّلام و ديگر پسرانش نقل شده:

يامن رأى العباس ك-                            -رّ على جمــاهير  النّقـد

و وراه  من أبناء حي-                           - در  كلّ  ليث  ذى  لبد

انبئت  انّ  ابنى أصيب                            برأسـه   مقـطـوع   يد

ويلى  على  شبلى  اما                             ل  برأسه  ضرب العمد

لوكان سيفك فى يدي-                           - ك  لما  دنى  منه  احد (9)

اي دیدگانی که در کربلا جنگاوري و شجاعت عباسم را دیدي که چگونه بر دشمن حمله می کرد.

و پشت سر او پسران حیدر، هر کدام مانند شیر شکاري می جنگیدند.

 به من خبر رسید که با عمود آهنین بر فرق عباسم زدند، در حالی که دستانش قطع بود.

اي واي بر فرزندم که با عمود بر سرش زدند.

 اي عباسم، اگر دست در بدن داشتی و شمشیر در دستت بود، هیچ کس جرأت نمی کرد به تو نزدیک شود.

و همچنین این مرثیه:

لا تدعونى  و  يك امّ البنين                     تذكّرينــى   بلـيوث  العـرين‏

كانت  بنون  لى ادعى  بهم                    و اليوم أصبحت و لا من بنين‏

اربعة   مثل   نسور  الرّبى                    قد واصلوا الموت بقطع الوتين‏

تنازع  الخصرات  اشلاءهم                   فكلّهم  امسى  صـريعا  طعين‏

يا ليت شعرى أ كما أخبروا                   بانّ عبّاسـا قطيع  اليمين (10)

ای زنان مدینه، دیگر مرا ام البنین نخوانید. چون مرا به یاد فرزندانم می اندازید.

فرزندانی داشتم که به خاطر آنها مرا ام البنین می گفتند ولی اکنون دیگر پسري ندارم.

و چهار باز شکاري داشتم که آنها را آماج تیر قرار دادند، با جدا کردن سرهایشان آنها را کشتند.

دشمنان با نیزه هاي خود، بدن پاك آنها را قطعه قطعه کردند و هر چهار پسرم با بدن مجروح بر روي خاك افتادند.

اي کاش می دانستم آیا همان طور که به من خبر دادند، دست عباسم قطع شده است؟

 

این بانوی گرامی در سیزدهم جمادی الثانی سال 64 هجری در مدینه منوره وفات یافتند و در بقیع به خاک سپرده شدند.

 

پی نوشتها

(1)الصحیح من سیره الإمام علی (علیه السلام)، جلد 1، صفحه 265 – 266

(2) منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل (عليهم السلام)، جلد ‏2، صفحه 877

(3) فرزندان ابو طالب، جلد‏1، صفحه125 – 122 – مقاتل الطالبيين، جلد1، صفحه 87 - 90

(4) منسوب به «سنبس» تيره‏اى از قبيله طى

(5)سلحشوران طف، صفحه 80 – ابصار العین، صفحه 69 - 65

(6) امید حرم (پیرامون حضرت عباس علیه السلام)، صفحه 13

(7)چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس (علیه السّلام)، صفحه 121

(8)امید حرم (پیرامون حضرت عباس علیه السلام)، صفحه 13 – 12 به نقل از الفصول المهمه، صفحه 14

(9) منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام، جلد‏2، صفحه 886

(10) منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام، جلد‏2، صفحه 886

 

منابع

- ابصار العين في أنصار الحسين عليه السلام‏، شيخ محمد بن طاهر سماوى‏، قم، ‏ دانشگاه شهيد محلاتى‏، 1419ق‏.

- الصحیح من سیره الامام علی علیه السلام (المرتضی من سیره المرتضی)،جعفرمرتضی العاملی، قم، ولاء منتظر (عج)، 1430 ق./ 1388ش.

- امید حرم ( پیرامون حضرت عباس علیه السلام)، ابوالقاسم حمیدي، قم، مسجد مقدس جمکران، 1388

- چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس (علیه السلام)، علی ربانی خلخالی، قم، انتشارات مکتب الحسین (ع)، 1385

- سلحشوران طف (إبصار العين في أنصار الحسين عليه السلام)، نويسنده: شيخ محمد بن طاهر سماوى، مترجم: عباس جلالى، ‏ قم‏، زائر، 1381

- فرزندان ابو طالب (ترجمه مقاتل الطالبيين)،‏ ‏ابوالفرج اصفهانى، مترجم: جواد فاضل‏، تهران‏، كتابفروشى على اكبر علمى‏، 1339

- مقاتل الطالبيين،‏ ابوالفرج اصفهانى، ‏ بيروت‏، دار المعرفة، بی تا

- منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام، شیخ عباس قمی، قم، دلیل، 1379ش.

 

پیوست ها

: فاطمه ابوحمزه