خطبه دوم نماز جمعه کربلاء به امامت سید احمد صافی در تاریخ هشتم ذي القعده 1440 هجری برابر با بيست و یکم تيرماه 1398 شمسی

برادران و خواهران دو بحث را به سمع و نظر شما می رسانم. موضوع اول در مورد قبایل و موضوع دوم در مورد خودکشی خواهد بود.   موضوع اول: بی شک هویت هر ملتی موجب افتخار آن ملت است. ما به این تنوع قومی که در کشور داریم و هر آنچه به این کشور منسوب است، از جمله قومیتها می بالیم. از ستونهای اصلی تشکیل دهنده این ملت قبایل هستند. قبایل عراقی تاریخی روشن و مهمی دارند و موضعگیریهای پرافتخاری داشته اند که می توان به تاریخ مراجعه کرد و جبهه گیری قبایل در انقلاب سال 1920 میلادی را یادآور شد که چگونه هویت خود را حفظ کردند و از  کشورشان دفاع کردند. در سالهای گذشته هم قبایل عراقی پس از صدور فتوای دفاع کفایی با لبیک گفتن به این فتوا به جبهه های نبرد شتافتند. افزون بر این قبایل عراقی دارای خصلتهای نیکویی همچون کَرَم و بخشش، شجاعت، غیرت و بسیاری از خصلتهای خوب هستند. همچنین در این قبایل هنگامی که اعضای قبیله در مهمانسراها در کنار بزرگان و ریش سفیدان آن قبیله جمع می شدند و به نصیحت ها و سفارش بزرگان آن قوم گوش فرا می دادند، از این روی بود که ضرب المثل «المجالس مدارس یعنی مجالس همچون مدارس هستند.» رایج شد. این قشر از جامعه آرمانها و صفات پاک بسیاری دارند که به آن افتخار می کنیم و البته این قشر با نظر به اهمیتی که در جامعه دارند شاید مورد نظر و اهتمام کسانی قرار بگیرند که خیر و صلاح را برای این ملت نمی خواهند. در سالهای اخیر اقداماتی صورت گرفت که آرمانهای قبایل را زیر سئوال برد. آرمانهایی که آنها را با چشم دیدیم و بعضی دیگر را شنیدیم. همان گونه که گفتم اقداماتی صورت گرفت که برخی از قبایل معروف از آنها بیزارند. به صورت مختصر برخی از این اقداماتی را که ادامه دادن امور بر آن روند نادرست است؛ ذکر می کنم. مثلا حل و فصل مشکلات که با پرداخت مبالغ هنگفت صورت می گیرد به طوری که مشکلات فقط با پرداخت پول حل و فصل می شود و در برخی موارد برخی مشکلات ساختگی است تا به نفع مالی منجر شود. برای ما سخت است که ببینیم آرمانهای انسانی و صفات پاک قبایل این گونه تحت تأثیر مادیات قرار بگیرد. هر چند که این موارد کم است، ولیکن پیش آمده است. من می خواهم حکم شرعی در قبال دریافت اینگونه مبالغ یادآور شوم بیشتر این مبالغ، به دست آوردن پول از راه غیر صحیح است و شایسته است که انسان به حکم فقهی مربوط به آن نیز توجه نماید و بپرسد که حکم دریافت این مبالغ از نظر شرعی چیست؟ مثال دوم بیان نشدن حقایق در برخی از مجالس حل مشکلات است، در این مواقع قبیله ای که قدرتمندتر باشد و هر چند که مشکل از فرزند آنها باشد، پیروز خواهد شد. مسائل دیگری که پیش آمده را اکنون برای شما بازگو می کنم، برخی از کارمندان دولتی شکایت می کنند که اگر ما قانون را اجرا کنیم فلان قبیله علیه ما اقدام می کند، مثلا پلیس راهنمایی و رانندگی هنگامی که می خواهد شخص خاطی را جریمه کند، به او می گوید من را نمی شناسی؟ من از فلان قبیله هستم. من می گویم که این اصالت و رفتارهای حسنه قبایل و تاریخ روشن آن را نباید اقدامات اشخاص معدودی زیر سوال ببرند. موضوع دوم: مسأله خودکشی اول: واقعا آنچه که رسانه ها و روزنامه ها در مورد خودکشی می گویند را مشاهده کردم، پس از پیگیریها به این نتیجه رسیدم که اگر هم این معضل وجود داشته باشد اینقدر کم است که قابل شمارش نیست. دوم: این مساله بین جوانان رایج شده است من سخنانی دارم که آن را برای کسانی که به فکر خودکشی افتاده اند، بیان می کنم: هر انسانی در ابتدای جوانی با مشکلاتی مواجه می شود، مثلا شاید در تجارتی اموال خود را از دست دهد و یا در مساله ای اجتماعی موفق نشود یا مثلا از لحاظ عاطفی مثلا بخواهد با دختری ازدواج کند ولی قسمت نشود. مشکل آن وقت دوچندان می شود که این جوان تجربه کافی را نداشته باشد، این مشکل در قلب آن می ماند، پدر فرصت کافی ندارد که با او درد و دل کند، اعضای خانواده به رفتارهای او دقت نمی کنند، این جوان از لحاظ فکری دوستانی همچون خود دارد و اگر در تجربه ای اجتماعی موفق نگردد انگار که جهان در چشمان او سیاه شده است و طوری می پندارد که انگار این مشکل به کل زندگی او دامن زده است لذا بهترین راه برای رهایی از این مشکل را در خودکشی و رهایی از این دنیا می بیند. من به این جوانان می گویم که فرزندانم، عزیزانم شما در ابتدای زندگی خود هستید، شما آینده و آرزوی این ملت هستید، نمی شود که با دو سه مشکل یا حتی ده مشکل، زندگی خود را به پایان برسانید، تو با این کار خود را از گرانبهاترین سرمایه وجودیت که حق حیات است به دلیل عدم موفقیت در مسئله ای محروم می کنی.باید به خودت بیایی و نباید برای سخنان انسانهای نا موفق ارزش قائل باشی. نصیحت را از انسانهای موفق بگیر، خودکشی کار انسانهای فراری از حقیقت است، خودکشی کار انسانهای ناموفق است، خودکشی به معنای کم بودن عقل و فکر است، فقط انسان مجنون و دیوانه از زندگی خود سیر است. خودکشی و به پایان رساندن زندگی و پشت کردن به مشکلات زندگی شجاعت نیست. نمی دانم چه سودی در این کار است. متاسفانه خودکشی از فرهنگهای بیگانه در فرهنگ ما رواج یافته است سابقا ما اصلا خبری از خودکشی نمی شنیدیم. درست است بعضی از افراد یا افرادی می گویند فرصت کاری نیست، شرایط زندگی سخت است، بله، من تأیید می کند، ولی خودکشی حل مشکلات نیست، باید زندگی کرد و گفت من با وجود شرایط سخت مقاوم هستم. عزیزانم خانواده خود را نرنجانید و منفی نیندیشید، امید پیش روی شماست. جوانی که به بیست سالگی نرسیده چه تجاربی دارد؟ ای پدر گرامی با فرزندت بنشین و صحبت کن وصبر را به او بیاموز. فرزندانم نسبت به دیگران اهتمام داشته باشيد. به خودت اعتماد داشته باش، تو نیازی به پشتوانه داری، همه ما در زندگی نیاز به پشتوانه داریم، این عیب نیست. خدا شاهد است که هر باری که خبر خودکشی شخصی را می شنویم؛ رنجیده می شویم. شما در ابتدای زندگی خود هستید، زندگی را آنقدر سخت نبینید که انگار آینده ای نیست، باید قوی و صبور باشید، مرد باید مسئولیت پذیر باشد. نوجوان شانزده ساله ای نارنجک به دست به سمت نیروهای داعشی رفت و نارنجک را روی تانک منفجر کرد و سالم از آن مکان گریخت، شانزده ساله بود،؟؟؟ در صحرا و به آن سختی ها. انسان اگر چیزی را بخواهد می تواند به او برسد، این ناامیدی برای چیست؟ شما فرزندانی هستید که مادران شما، به شما شیر پاک داده اند به خاطر مسائل ساده و بی ارزش زندگی خود را خاتمه ندهید، چه کسی این راه و روش را به شما آموخته است؟ این شجاعت نیست، کسی که خودکشی می کند انسانی بی ارزش است، او جرأت رویارویی با سختیهای زندگی را ندارد لذا تن به خودکشی می دهد. از خداوند منّان برای جوانان و فرزندان خود خیر و صلاح و دوری از این معضلات را مسئلت می نماییم. از خداوند منّان موفقیت و آگاهی را برای همگان مسئلت دارم و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد وآله الطیبین الطاهرین.

پیوست ها