خطبه دوم نماز جمعه کربلا به امامت سید احمد الصافی در تاریخ 19 ذی الحجه 1439 هجری برابر نهم شهریور 1397

برادران و خواهرانم در جمعه های گذشته درباره موضوع آموزش و فرهنگ صحبت کردیم. این موضوع همان گونه که در حین بحث گفتم، از جمله موضوعات مهمی که لازم است درباره آن تامل کنیم تا ببینیم مرزهای دنیایی که انسان می تواند در آن از خود حفاظت کند، کدام هستند؟ طبیعتا پیشتر ما در موضوع قبلی درباره مساله ای صحبت کردیم که از آن با عنوان موضوع بصیرت یاد کردیم. بصیرت با یادگیری متفاوت است، ممکن است انسان آموزش دیده باشد اما از معرفت بهره مند نباشد، برای اینکه کلام ما تداخل پیدا نکند، پیشتر درباره موضوع آگاهی و معرفت صحبت کردیم و شاید ما در ادامه به آن نیاز داشته باشیم و در آن زمان درباره آن نیز صحبت کنیم، اما الان به سطح فرهنگ مربوط نمی شود و همانگونه که گفته شد، با برادران درباره موضوع شفافی صحبت خواهیم کرد. طبیعتا روشن است که ما در سطح فرهنگی تنزل داریم و منظورم از سطح فرهنگی همین وضعیت تمدنی است. انسان زمانی که با فرهنگ و متمدن باشد، با مسایل به گونه ای برخورد می کند که در آن حق دو طرف حفظ شود و این برداشتی شخصی نیست بلکه ناشی از نگاه به بسیاری از موارد حتی مکانهای یادگیری است که ما در اختیار داریم. طبیعتا برخی می گویند عوامل بسیاری وجود دارد، بله من موافق هستم، عوامل بسیاری وجود دارند که سبب یادگیری و تغییر فرهنگی می شود و گاه منجر به تنزل سطح فرهنگی می گردد اگرچه در عراق اینگونه نیست، و این را پیش از این نیز گفته بودیم. یعنی عراق کشوری نیست که تازه متمدن شده باشد یا کشوری جدید التاسیس نیست، ریشه های فرهنگی کشور و تمدن آن قدمت دارد، ما نیز نمی خواهیم با اتکا به تمدن قدیم دچار غرور شویم، این نیز کار درستی نیست و ما زمانی که این را می گوییم می خواهیم همه به شکلی حداقلی مسئولیت حفظ فرهنگ را بر عهده گیرند. شاید بعضی از امور - می گویم بعضی- هدف از آن است که به صورت ناشناخته باقی بمانند، چرا؟ می دانید تفاوت میان دانش و جهل وجود دارد. اهل منطق گاهی می گویند رابطه تضاد یا چیز دیگری با اصطلاحات خاص ما اما به شکلی روشن برای همه اینکه تفاوت وجود دارد. علم نادانی را قبول نمی کند و جهل نیز دانش را رد می کند، بنابراین در مناقشه اگر با یک نادان بحث کردی، او بر تو غلبه خواهد یافت، حالتی از ناسازگاری و نبود مشترکات میان دو طرف ایجاد می شود. در بحث انسان جاهل بر عالم غلبه می کند زیرا جاهل نمی خواهد یاد بگیرد. و گاهی یک انسان جاهل ساده است که سوال می کند و می گوید، بله، من نمی دانم به من یاد دهید می خواهم یاد بگیرم. بله این مفید است و وضعیت بحث و مناقشه را به حالتی مثبت تبدیل می کند. توجه کنید برادرانم هر چه آگاهی افزایش یابد، آمیختگی حق و باطل و آنهایی که حق و باطل را با هم می آمیزند، ضعیفتر می شوند. آنکه حق و باطل را به هم می آمیزد، بازار خود را کجا پر رونق می یابد؟ او بازار خود را نزد نادان می یابد، بازارش در جایگاه های نادانی پررونق است. او فکر و باور خود را دارد و من درباره اصل این ایده صحبت می کنم. هر چه آگاهی زیاد شود، این افراد کم می شوند و هر چقدر دانش و علم گسترش یابد، نادانی از بین می رود. نادانی آنجا پدیدار می شود که در آنها دانش و فرهنگی قوی نیست. برخی سوال می کنند الان چه نیازی به این بحث است؟ من می گویم نیاز به این مبحث الان بیشتر از نیاز ما به خوردن و آشامیدن است. گاهی در برخی موارد من بر شخصی به عنوان مثال فارغ التحصیل دانشگاه اعتماد می کنم، من در ذهنم این تصور را دارم زمانی که با فارغ التحصیل دانشگاه گفتگو می کنم، می بینم که از فرهنگ خوبی برخوردار است تا جایی که می توانم با او گفتگوی مفیدی داشته باشم درحالیکه او به دشواری جمله ای را بدون اشتباهات دیکته ای و دستور زبانی می نویسد. اگر این مساله در این سطح بود، در دیگر سطوح که از آن دور است، چگونه می باشد؟ طبیعی است که هر ایده ای چه تربیتی، چه اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی هر فکری را تایید کند، زیرا ایده و اندیشه قوی و استواری ندارد. جوانان ما، این جوانی که واقعا امید است، من زمانی که فرزندان و برادرانمان را یاد می کنم و زمانی که می گویم اینها امید هستند واقعا همین است اما به خدا قسم زمانی که می بینم این جوان شب خود را برای سایتهایی بیدار می ماند که فایده ای ندارند و از او انسانی تنبل می سازد، ناراحت می شوم.من به او می گویم فرزندم، خورشید تنها بر تنبلها طلوع می کند. غیر تنبلها پیش از طلوع خورشید از خواب بیدار شده اند، آنها کار دارند، مسئولیت خانه، کارگاه، شهر پشت سر اوست. سعی کن تنبلی را کنار بگذاری، تو مسئول این جوانی هستی، برادرانم من تنها از بعد مذهبی صحبت نمی کنم، کشور به این پتانسیل نیاز دارد، خانواده به این انرژی نیاز دارد، هر کجا در هر مکانی که به این انرژی نیاز باشد، از زمان قدیم گفته می شد: «عقل سالم در بدن سالم است.» اگر این جسم پر از سستی و بیهودگی باشد، بر خلاف طبیعت است، شما فرزندان ما بر خلاف طبیعت عمل می کنید، شب برای آسایش است و روز برای کار، وضعیتی را نپذیرید که در آن شب را بیدار بمانید، به خدا قسم شب را برای هر چیزی هم بیدار بمانید، در طول عمرت پشیمان خواهی شد زیرا در این زمان تو می گویی وقت کشی می کنم اما من می گویم این وقت است که تو را می کشد. تو وقت کشی نمی کنی بلکه وقت تو را می کشد. هر فرهنگی که به آن برسی، هر رویکردی که تو خواهی داشت،  فرزندم به خدا قسم من به تو اهتمام می ورزم، تو در اوج نشاط و سرزندگی هستی و چیزی از آن نمی دانی، توفقط در آخر روز از خواب بیدار می شوی، پس از تنبل هم تنبلتر هستی، از این پرنده ها و این مخلوقات یاد بگیر، روز برای کاری است و شب برای کاری دیگر و به خدا قسم اگر کسی بر عکس این را گفت، تو را مسخره کرده است. می خواهد جوانی تو را نابود کند و به آن پایان دهد، فرزندم عمر و زندگی نمی ماند، انسان خیلی زود در آینه می بیند که پیر شده و موی سر و صورتش سفید شده است.خانواده، جامعه و کشور از تو به عنوان یک جوان انتظاراتی دارند. تو فرهنگی درهم آمیخته و غیر اصیل را خواهی یافت که دردسر تو خواهد بود، به منبع فرهنگی که از آن پیروی می کنی توجه کن، زیباترین نعمت در انسان عقلش است، موضوعاتی را انتخاب کن که عقلت را پرورش می دهد. تو که به دنبال تهیه خوراک تمیز و پاک هستی، باید به دنبال فرهنگی پاک هم باشی. ذهنت را به هم نریز. جامعه ما فرزندان ما، من با مدرسان، پدران، برادران، بزرگترها و تمامی کسانی صحبت می کنم که اهمیتی برای فرزندان ما قائل هستند و به آنها توجه دارند. ای پدر تو خودت جوان بودی پس آنچه جوان احساس می کند را درک کن، یک جوان پدر نبوده پس این را احساس نمی کند و نیاز به بررسی و تامل دارد. فرزندانم لطفا گوش کنید و توجه کنید. به خدا قسم زمانی که برای برخی می گویم خجالت می کشم جوانی در سن 24 یا 25 سالگی و می دانید که در این سن باید مملو از همت باشد، اکنون این جوان ضعیف است و عقلش در استراحت، من نمی دانم چه کسی این جوانان را قانع کرده که عقلهایشان را کنار بگذارند و به این شعارات برسند. شما فرزندان ما چه در دانشگاه ها و چه در مدارس ذخیره هستید و شما باید درک کنید که از آنها چه خواسته می شود و توجه کنید از شما چه خواسته می شود؟ این کشور ماست، این رده های سنی وجود دارند، کودکان، جوانان و سالمندان. برادرانم جوانان امروز در خطر هستند و این خطر فرهنگی است، اگر خداوند سبحان و تعالی به ما فرصت دهد، وارد برخی از مصداقهای آن می شوم، برخی جزئیات واقعا ترسناک هستند. باید دستانی پاک دستان این جوانان را بگیرد تا نقش، مسئولیت و توانمندیهای خود را دریابند، جوان تواناییهای زیادی دارد وباید این توانمندیها را به گونه ای درست به کار گرفت. فرزندانم بار دیگر می گویم خورشید تنها بر تنبلها می تابد. تنبل نباشید. خودت طلوع کن و پیش از خورشید برخیز قطعا خواهی دید،  زندگی به صورت دیگری با این روحیه و آرامش و قدرت برای تو طلوع خواهد کرد. از خداوند تعالی می خواهم که تمام خوبیها را برای فرزندان ما و همه قرار دهد و همه شما و بستگانتان را حفظ کند و به تمامی تلاشهای شما برکت دهد. خداوندا تمامی مردان و زنان مومن و مسلمان چه آنها که در قید حیات هستند و چه آنها که دار فانی را وداع کرده اند را بیامرزد، چرا که تو اجابت کننده دعا هستی و آخرین دعای ما این است، سپاس مخصوص الله پروردگار دو جهان است، خداوندا بر محمد و خاندان پاک و مطهرش درود فرست.

پیوست ها